قلب سرد اما اتشین دخترک

این وبلاگ حرف دلمه دل شکسته من

نوشته شده در پنج شنبه 23 بهمن 1393برچسب:,ساعت 14:5 توسط blacke heart| |

نوشته شده در پنج شنبه 23 بهمن 1393برچسب:,ساعت 13:12 توسط blacke heart| |

دلگیرم­­

از تو

ازخودم

از دنیا

دنیاوایستا

میخوام پیاده شم

میخوام دوری کنم ازت

میخوام از تویی که عشقمو ازم گرفتی دوری کنم

اهایییییییییییییییی

با رفتنش چی گیرت اومد؟

با سوختنم خنک شدی؟

اروم شدی؟

اره؟

نه

نشدی

فقط خندیدی

یه خنده ی  تلخ

خوب بود؟

اره؟

راحت شدی؟

نه نشدی

بازم میخوای؟

باز میخوای بری سراغ کی؟

دنیا بس کن

عذاب نده

عذاب من

عذاب توست

نوشته شده در چهار شنبه 8 بهمن 1393برچسب:,ساعت 12:6 توسط blacke heart| |




غم مگو کجاست


در دل دارم غمی


اتیشنو فروزان


سوخت دلم


خاکستری شد


باد امدو برد


نماند ازش اثری

نوشته شده در چهار شنبه 1 بهمن 1393برچسب:,ساعت 15:52 توسط blacke heart| |

یه خواهش دارم  شماهایی که اینو میخونین شاید ندونین من چه دردی کشیدم اما دیگ  نمیتونم  تحمل کنم حلالم کنین

نوشته شده در چهار شنبه 1 بهمن 1393برچسب:,ساعت 13:39 توسط blacke heart| |

نوشته شده در سه شنبه 30 دی 1393برچسب:,ساعت 16:35 توسط blacke heart| |

 

شعر ترانه               بهار غزالانه

نیس هر کلامی شعر       نیس هر اوایی شعر

حرف دلم نواست           حرف دلم اواست

ندایی امد              عشق کجاست

عشق امد از دل       عشق امد از نگاه

برخواست از دل فریاد        فریادی بلند

اما بی صدا       صدایش نگا

صدایش حیا        ندید نگاهش

نشنید صدایش        گذشت بی اعتنا

 

نوشته شده در سه شنبه 30 دی 1393برچسب:,ساعت 11:48 توسط blacke heart| |

فاصله چه سخت است

معشوقت کجاس؟

عاشقت جان داد

معشوق در خیالی واهی

 

نوشته شده در دو شنبه 29 دی 1393برچسب:,ساعت 12:26 توسط blacke heart| |

لحظه لحظه ام به پای تو سوخت    لحظه لحظه ام با تو گذر کرد   

لحظه لحظه ام  تو بودی و من      لحظه لحظه ام  شد هوای  تو

قلبم لحظه لحظه برای  تو میتپد     با هر تپش تو را فریاد  میزند

فریادهایم  به  گوشد   نمیرسد       فریادی  خاموش از  ته  قلبم

هر   تپش  تو هر  فریاد   تو        تمام خواسته ام تو و نیازم تو

به کجا  خواهد  رسید  فریادم       چه کسی خواهد شنید نیازم را

فریادم   قلبم   روحم   نیازم       همه  تو را  میخواهند فقط  تو

 

 

نوشته شده در پنج شنبه 25 دی 1393برچسب:,ساعت 16:7 توسط blacke heart| |

هواتو کردم   به انتظارت ماندم  چشمانم را به جاده دوختم    نگاهم به راهت است      خورشید غروب کرد     چشمانم خستن

جاده تاریک است       پلک هایم توان ندارند      بسته میشوند     سرد است    تنم میلرزد    گرمایت را میخواهم    یخ زدم

وجودم یخ زد       دستانم بی حس اند         برف میبارد        در راهت مانده ام      به انتظارت یخ زدم     همچو بتی سنگی

طابوتی میخواهم    نیامدی     انتظارت سخت است      هر سختی ای پایانی دارد      چرا پایان سختیم نیامد؟

 

نوشته شده در پنج شنبه 25 دی 1393برچسب:,ساعت 15:57 توسط blacke heart| |

نفسی عمیق    اشکی سرد    بغضی فشرده   نگاهی تیره و تار    دستانی لرزان   لبخندی تلخ  بدنی بی روح   تمام چیزیست که بعد رفتنت از من مانده است

مسافر من    بار چمدونت سنگین است؟

 نمیدونی   با خودت تپش قلبم    اشک گرم شوقم   خنده هایم     برق چشمانم    ارامشم    شادیهایم   اغوش سردی که با وجودت گرم میشد را بردی؟

شاید هم دانسته این هارا دزدیدی تا مرا با خود ببری  اره من با توم این فقط جنازه من است  که در اینجاست   روح ن همراهت است  در کنارت              تنهایت نمیزارم      هر چند تنهایم گذاشتی

مسافرم برگرد    ببین نگاهم به راهت است     روحم به دنبالت است      قلبم کنارت است     وجودم متلاشی شده است برگردو  دوباره بهم جان بده

 

                                                                                                                                          

نوشته شده در شنبه 20 دی 1393برچسب:,ساعت 20:24 توسط blacke heart| |

شلوغ است     اطرافم شلوغ است     صدا هایی همیشگی اما ناشناس      در میان این هیاهو نوایی اشنا به گوش میرسد

گوش فرا میدهم    صدای توست        صدای قدم هایت      صدایی که با هر طنین بر قلبم میکوبد      امد   بازامد

اما بی توجه به من گذشتی      تو یک رهگذری   مانند دیگران   بی توجه به گدایی که کنار خیابان است

حتی به  راه چشمانت نمیوفتم        نمیدانی به عشق توست که رخت  فقر بر بدن بر گوشه خیابان عبورت نقش بسته ام

تا به بهانهی گدایی  بتوانم راه چشمانت را بدزدم و دستم را جلوت دارازکنم در طلب ذره ای عشق    در مقابل سکه ای ناچیز در یافت میکنم      اما نمیدانی یک لبخند برایم کافیست تا از رخت فقر و فرش بر عرشو رخت سلطنت پرواز کنم       فقط لبخند توست که از فرش به عرشم میبرد

نوشته شده در شنبه 20 دی 1393برچسب:,ساعت 20:11 توسط blacke heart| |

هوای تو دارم            به یاد تو هستم

فضای اتاقم بوی تو دارد       عطرت اینجاس

یادت اینجاس               خیالت اینجاس

به یاد دارم             گرمی دستانت

گیرایی چشمانت      فروزانی عشقم

سردی نفس هایت        نگاه خیسم

اغوش امنت          بوسه های اتشینت

همه را بردی       تنها خاطرت ماند

تنها یادت ماند            تنها من ماندم

به یاد تو                به عشق تو

وجودم شد فقط تو          من شدم تو

و تو شدی خیال من           رویای من

رویای دس نیافتنیم         ارزویم

هرچه تلاش کنم من تو ما نمیشویم

در حسرت وجودت

 

نوشته شده در شنبه 20 دی 1393برچسب:,ساعت 19:58 توسط blacke heart| |

روی نیمکت دلت نشستم

تنها نیستم

ارواحی سر گردان میچرخند

به دستم نگاه میکنند

در دستم یه فنجون

فنجون قهوه تلخ

ازت یه خواهش دارم

فقط میخوام از عشقت ذره ای درونش بریزی

درونش را با عشق زهرگینت پر میکنم

زهر عشقت را با تمام وجودم مینوشم

به سلامتیت

نوشته شده در چهار شنبه 10 دی 1393برچسب:,ساعت 11:13 توسط blacke heart| |

چشمانم بستس    رویام تاریک

فکری متوقف    خالی از امید

خیالی واهی      رویای عشق

واهی تر از زندگی      زندگی یا مرگ؟

خوابی میخواهم           جادوی خواب سراغم میاد

کابوس شوروع میشود        کابوس عشقم عشق مرده ام

سراغم امد        بازم به سراغم امد

فریادی بر امد      چشمانم باز شد

تاریک است همچو شب     فقط یک خواب بود

کابوس همیشگیم به سراغم امد     کابوس عشقت

نوشته شده در چهار شنبه 10 دی 1393برچسب:,ساعت 9:5 توسط blacke heart| |

تیغی در دستدارم

چشمانی سرخ

دستانی لرزان

نفسی عمیق

خشک شده ام

دستانم قفل شده اند

حرکتی ندارند

نفسی عمیق

سوزشی در دست

خطی روان از خون سرخ من

چشمان بستم

لبخندی تلخ

ارامشم در انتظارم است

ارامش ابدیم

خدایا امدم به سویت

دستم را بگیر مرا بگیر

رها شدم......

نوشته شده در چهار شنبه 10 دی 1393برچسب:,ساعت 9:4 توسط blacke heart| |

نفس میکشم         اما تنفس خاموش

اکشیژن نیس        همش غبار

غبار غم            غباردل هایمان

دلم را تکانی میدهم     غبار هایش ب پرواز در امدند

زیر غبار غمم خاطراتم برون افتاد      خاطرات تلخ مرگم

کاش غبار بخوابد   لاقل خاطرات مرده ام پنهان میشنوند

یاد اوری خاطرات     خنده ای تلخ

با طعم دنیا        دنیایی با طعم قهوه تلخ

نوشته شده در چهار شنبه 10 دی 1393برچسب:,ساعت 8:59 توسط blacke heart| |

این جاده عشق عشق پایدار ما اما پایداری تنهاتا کجا باید بروم تا به تو برسم؟
 
نوشته شده در سه شنبه 9 دی 1393برچسب:,ساعت 8:34 توسط blacke heart| |

397189_371746136228857_439708568_n.jpg

درونم هم چو بومی رنگین اما بورونم ساده بیرنگ او نمیداند عشق اوست که به وجودم رنگ بسته است

 

نوشته شده در سه شنبه 9 دی 1393برچسب:,ساعت 8:32 توسط blacke heart| |

8ce9bc954876[1] (2).jpg

این جا جای من است جای منی ک نیستم

اما یادم مراهش است

نوشته شده در سه شنبه 9 دی 1393برچسب:,ساعت 8:31 توسط blacke heart| |

نوشته شده در یک شنبه 7 دی 1393برچسب:,ساعت 8:42 توسط blacke heart| |

زندگی چیست؟

اهای تو       توییی که میگی زندگی میکنم در جهنمی یا بهشت؟

میدونی این تویی که جهنمو  بهشتتو میسازی؟

کمی فک کن

زندگیت چیست؟

مانند من جهنم؟

یا بهشتی خود ساخته؟

برایت بهشت را ارزو میکنم    پس بهشتت را بساز

مانند من برای خود جهنمی سوزان نساز    اگر جهنمی بسازی خود را هر لحظه در ان غرق میکنی

نوشته شده در شنبه 6 دی 1393برچسب:,ساعت 9:49 توسط blacke heart| |

گاهی انقدر خسته وناتوانی که احساس میکنی ضعیف ترین ادم توی
دنیایی . تویی که فقط در مقابل مشکلات اشک میریزی نه صدایی برای انتقاد داری نه
توانی برای مبارزه . . . توان؟؟؟؟؟ نه نمی توان گفت توان باید گفت شجاعت مثل یه
ترسو فقط داری اشک میریزی . چرا ساکتی؟ . چرا خاموشی؟ . ¬¬سکوت؟ با سکوت میتونی
زندگی کنی؟ با سکوت میتونی قدرت پیدا کنی؟ نه تو فقط یه ترسویی . ترسویی که هر چی
بگن فقط گوش میکنی تا نگن حاظر جوابی تا نگن بلبل زبونی نگن بی چشمو رویی نگن
پورویی ن هیچ؟ نوری نمیبینی؟ نه؟ تاریکه . همه جا تاریکه ، مثل زندگیت ، مثل راهی
که توش پیش میری. . فرار کن . . از تاریکی فرار کن . از حالت ، از الانت . نذار
آیندتم سیاهشه . راه فراری نیس؟ نه نیس . صبر کن . هیسسسسسسسسسسسسسسسسس. . فکرکن .
. چشماتو ببند. . حالا فکر کن. نورو دیدی؟ نه؟ بازم تاریکه؟ حتی افکارتم تاریکه و
در افکارتم نمیتونی روزنه پیداکنی؟ نه؟ نمیتونی؟ . به یادآور ؟ تو خاطراتت چی؟ بازم
تاریکه؟ بازم نوری نیس؟ تنها چیزی که بیاد می آوری تاریکیه ، ترسه ، درده ... حتی
تاریک تر از حالت ... . خیال کن . . تصور کن . رویا بباف . نمیشه؟ سعی کن . تلاش کن
. دوباره چشماتو بند . بخواب خوابی خوش . ممکنه؟ نه؟ میشه . اره ، اره میشه. نوری
میبینی؟ نه؟ دوباره تلاش کن . دیدی؟ اره؟ خوبه. نورو دیدی؟ دیدی؟ خیالت مال توعه ،
دست توعه. به اینده فکر کن ، بسازش ، براش تلاش کن . تو قوی ای . اگرچه هرچه به یاد
می اوری، هستی ،یا داری جز دردو غم چیزی نیس ولی نا امید نشو، ولش کن ، فراموشش کن
، به دست باد بسپار، بزار بره. آینده ، آینده در دستان توست مال توست ان را بساز
اره تو تویی که جز غم و درد چیزی ندیدی با تمام مشکلات تا اینجا اومدی دووم اوردی
پس نزار گذشتت آیندتم تاریک کنه تو باید به روشنایی بری پرواز کن پس با خیالت دوبال
پرواز برای خود بساز و برای رویا هات تلاش کن . آینده در دست توست . بسازش.

نوشته شده در شنبه 6 دی 1393برچسب:,ساعت 9:40 توسط blacke heart| |

گاهی  محکم میکوبم رو سینم روی قلبم  میگم وایسا لعنتی وایسا چرا میزنی؟ واس کی میزنی؟

وایسا هم منو هم دنیارو راحت کن دنیایی که جز مردننم هیچی نمیخواد جز مرگم جز زجرم هیچی نمیخواد

پس وایساو منو دنیارو راحت کن تا ارامشی ابدی بدست بایریم هم من هم دنیای من

نوشته شده در شنبه 6 دی 1393برچسب:,ساعت 9:38 توسط blacke heart| |

وقتی گریه میکنی دلت یه اغوش میخواد یه شونه میخواد دوتا دست که بغلت کنه دوتا دست که حلقه بشن دورتو واست یه حفاظ درس کنن وقتی اشکات میاد اروم از رو گونه هات پاکشون کننو صورتتو ناز یه اغوش که خودتو توش غرق کنیو از تمام مشکلات پنهانشی یه شونه که سرتو بزاری روشو بهش تکیه کنی اشکاتو بریزی بیرون بلکه بتونی غماتو توش حل کنیو از بین ببری هر چند سخته تا بتونی حتی واس یه لحظه هم که شده بدون دردو غصه تو بغل اونی که دوسش داری اروم بگیری بعدش ارومو ساکت چشماتو ببندیو بخوابی تا ابد در ارامش

نوشته شده در شنبه 6 دی 1393برچسب:,ساعت 9:37 توسط blacke heart| |

خدا بگو چرا مرا افریدی؟ که چی بشه؟ من چه نقشی دارم؟  کی به سوالاتم پاسخ میده؟ کی دردمو میفهمه؟ هیچ کس جز خودت نمیفهمه خودا مرا ببر ببر اونجا که دیگه هیچ غمی نیس هیچ غصه ای نیس میخام بیام بالا انقدر بالا که دیگه دیده نشم ...

نوشته شده در شنبه 6 دی 1393برچسب:,ساعت 9:36 توسط blacke heart| |

خستم خستم از دوروغ از دورنگی
از دوست داشتنای قلابی تا مفیدی و براشون کار انجام میدی واسشون ارزشمندی اما تا
بهشون نیاز داری .....  اینم دنیای ماس باید بهش افتخار کنیم باید بهش مدال
بدیم....

نوشته شده در شنبه 6 دی 1393برچسب:,ساعت 9:21 توسط blacke heart| |

دلم گرفته از همه از دنیا از... هی..... چه کنم؟ به کی بگم؟ دلم یه اغوش میخاد اغوشی که درونش گم شمو پنهان شم

نوشته شده در شنبه 6 دی 1393برچسب:,ساعت 9:14 توسط blacke heart| |


Power By: LoxBlog.Com